شکوفه ی بهار نارنج ... بهدادشکوفه ی بهار نارنج ... بهداد، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

خاطرات من و باباش...!

درددلهای مامانی

1389/10/30 16:23
نویسنده : نانا
400 بازدید
اشتراک گذاری

بنام خداوند زیباییها

 

 

عاقبت در یک شب از شبهای نور

کودک من پا به دنیا مینهد

آن زمان بر من خدای مهربان

نام شورانگیز مادر میدهد

 

خدا میدونه این شعرو چندبار با خودم زمزمه کردم تا شاید دلم آروم بگیره

تا امید از دست رفته ام برگرده

آخه روزای سختی بود برام..... همه کارایی که ناخواسته کرده بودم مدام جلوی چشام بود و دردم رو بیشتر میکرد

یاد روزایی میافتادم که بی دلیل میل به مادر شدنم رو سرکوب کردم و همش منتظر روزی بودم که بتونم اولین قدم رو برای نزدیکتر شدن به تو بردارم

کلی برنامه ریزی داشتم واسه روز و ماه و سال تولدت ....

بالاخره اونروزیکه 32 ماه انتظارشو کشیدم رسید

چقدر عشق و مهربونی تو اونروزای خونمون بود ... همش به شادی گذشت

از اولین روز دلم روشن بود که دارم به خواستم میرسم

حس مادرانه ام بهم میگفت که وجودم رو برای پرورش کودکم آماده کنم .....

 

×××××××××

 

هنوزم لذت اونروز دلم رو قلقلک میده .... وقتی ک چشمای بابایی از خوشحالی برق زد ....

اما حیف که لذت فکر کردنش هم فقط چند دقیقه طول میکشه و جای اونارو خاطرات روزای تلخ از دست دادنت پر میکنه

 

چه روزای سختی رو گذروندیم ...انگار به آخر دنیا رسیده بودم

از خدا گله داشتم

به حکمتش اعتراض داشتم

میدونستم خودم بی تقصیر نیستم .. اما این امتحان بیشتر از ظرفیت من بود ...

 

خدایا شکرت

 

دلم نمیخواد اونروزا رو مرور کنم .. ولی چه کنم که گوشه ذهنم شده خونه خاطرات تو

 

یه ماهی طول کشید تا دوباره روحم آروم بشه

ولی هنوزم نتونستم جای خالیت رو توی وجودم پر کنم

 

بی صبرانه منتظر حضورت در وجودم هستم !!!

 

وای که چقدر این روزا دیر میگذره .... !!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

شيرين
1 بهمن 89 18:43
سلام...نميدونم مشكلت چيه!ولي ميخواستم بهت بگم (اميد و توكلت ) را از دست نده...منم هيچوقت فكر نميكردم مامان بشم...هنوزم باورم نميشه.
به اين فكر كن كه خدا خيلي دوست داره.


مرسی از پیغامت عزیزم
امیدوارم کوچولوتون سالها زیر سایه پدر و مادرش سلامت باشه
رز
8 اسفند 89 12:34
عزیزم من اصلا نمی خوام پند و موعظه کنم ولی ایمانتو ازدست نده از خدا بخواه حتما خواسته ات برآورده می شه عزیزم به من هم سر بزن گلم


از دوست هرچه رسد نیکوست ... گاهی وقتا لازمه که یه نفر بهمون تلنگر بزنه و یادآوری کنه که خدا بهتر از من بر صلاحم آگاهه

ممنونم عزیزم که یادآور شدی
مامان نفس طلایی
30 دی 90 2:38
سلام امدم اولین پست هات و خوندم خدا رو شکر بابت رحمت و حکمتش


سلام دوستم ... به حکمتش شک ندارم ...
مرسی که بهم سر زدی