شکوفه ی بهار نارنج ... بهدادشکوفه ی بهار نارنج ... بهداد، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

خاطرات من و باباش...!

یادداشت 1 مامانی

1389/11/1 1:16
نویسنده : نانا
392 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم ... امروز از صبح با باباییت بودم

کلی خوش گذروندیم ... جات خالی

یه سرم رفتیم خونه مامان بزرگ ... رفته بود قم زیارت ... کلی سوهان خوردم ...الانم دندونم درد گرفته  ولی خیلی خوشمزه بودن

خداروشکر امروز باباییت هم سرحال بود و هم خوشحال ... بابت همون 50٪ استرسی که داشت !!!!

امروز فهمیدم مرضیه باردار شده ... خداروشکر ... آخه اونم مشکل مامانی رو داشت

نی نیش ۲۴ شهریور میاد پیشش .... همون تاریخی که مامانی دلش میخواست تو بیای پیشش ...

یه کمی دلم گرفت ولی بیشتر خوشحالم

باباییت بهم گفت ... همه چیزو اول برای بقیه بخواه تا خدا به تو هم بده

حرفش به دلم نشست و الان فقط خوشحالم برای مرضیه 

پیغام منو به خداجون برسون... بگو بهش که دل مامانی داره برات پر میکشه

دوستت دارم عزیزکم

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

بابای پرنیان
1 بهمن 89 10:00
از صمیم قلب آرزو میکنم خدا یه نی نی به شیرینی همون سوهانها بهتون بده ،من وهمسرم هم اینروزها رو پشت سر گذاشتیم واونوقتا بود که بزرگی خدارو با همه وجود احساس کردیم









با تشكر از بازدید شما دوست عزیز
امیدوارم خدا آرزوی هممون رو برآورده کنه