شکوفه ی بهار نارنج ... بهدادشکوفه ی بهار نارنج ... بهداد، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

خاطرات من و باباش...!

یادداشت 240 مامانی برای بهداد

1392/6/19 18:17
نویسنده : نانا
298 بازدید
اشتراک گذاری

*** شکوفه ی بهاری من ***

520 . یکشنبه : امشب بعد از کلی بازی باهم رفتم شونه آوردم تا موهات رو شونه کنم و تو مثل همیشه فرار کردی از دستم ... رفتی سمت عسلیها و تا شونه رو گذاشتم رو موهات دستت سر خورد و افتادی ... قلبم اومد تو دهنم ... گوشه ی ابروت ضرب دید و چشمت پف کرد ... خیلی هم گریه کردی ... رفتی بغل بابا و کلی با هم دور زدید تا آروم گرفتی ... تا منو میدیدی باز جیغ میزدی ... نذاشتی برات یخ بذارم ... خیلی ناراحت شدم ... بازم خداروشکر که آسیب جدی تری ندیدی ...

تا آخر شب یه کم ورمش کمتر شد ...

521. دوشنبه : خداروشکر که چشمت کبود نشده ... ورمش هم خوابیده ... دم ظهر خاله زنگ زد و گفت برم خونشون ولی اصلا حوصلم نشد و نرفتیم ... داشتیم با هم کارتون تماشا میکردیم که بابا اومد .. زودتر ازمعمول ... و این ینی سورپرایز !!!!!!!!!!!

بعد از خواب عصرت قدم زنان رفتیم خونه مامان بزرگ ... شام هم اونجا بودیم و بعدش اومدیم خونه ...

کلی لذت میبری از خونه مامان بزرگ .. چون کلی وسیله جدید هست تا بهشون دست بزنی !!!!!!!!!

522 . سه شنبه : بابا که رفت اداره ... تو هم ساعت 9 بیدار شدی و تا 10 بازی کردی ... دوباره خوابیدی تا 12 ... منم خواب بودم .... با صدای تلفن بیدار شدیم و صبحانه خوردیم و بازی کردیم ... ساعت 5 هم ناهارت رو خوردی و الان گرفتی خوابیدی ... منم پریدم اینجا تا اولین روز 18 ماهگیت رو بهت تبریک بگم ... مبارک باشه عزیزم ... بزرگ شدی دیگه

** امیدوارم این ماه کــــــــــــــــــــــــــــش بیاد !!!!!!!!!!!!! از ترس واکسن !!!!!!!!!!!!!!

عاشقتم پسر کوچولو 

سه شنبه . امروز 522 روزته :: 17 ماه و 1 روز :: 74 هفته و 4 روز

یه کم از کارات

* خداروشکر میکنم که راه رفتنت رو هم دیدم ... هر چند دیر ولی دیدم ... دلم ضعف میره واسه آروم آروم قدم برداشتنت ... دلم میخواد بشینم و همینجور نگات کنم ...

* بهـــــــــــــــــداد ... بیا پایین ... این جمله رو صدبار در روز تکرار میکنم ... اخرش هم نمیای و باید با هزار جور کلک از رو مبل بیارمت پایین ...

 * تا چراغا رو خاموش میکنم میدووی بالای مبل و روشنشون میکنی ... بعدش هم منو صدا میکنی تا ببینم شاهکارت رو ...

* اصلا علاقه ای نداری که خودت غذا بخوری ... بدت میاد از پاشیدن غذا ...یا کثیف شدن دستات !!

* عاشق میوه ای ... هر چی باشه ... و البته کشـــــــــــــــمش ... اینقدر با حوصله کشمش میخوری که نگو ... یکی یکی شروع میکنی به خوردنشون ولی حوصلت که سر میره دوتا دوتا میذاری دهنت !!!

 * خداروشکر با هیچ اسباب بازی بیشتر از 10 دقیقه سرگرم نمیشی !!!!!!!!!!!! اما با هر اهنگی میخکوب میشی جلو تلویزیون !!!!!!!!

* چند تا بازی هوش برات گرفتم تا هم زودتر کلمات رو یاد بگیری و تکرار کنی و هم سرت گرم بشه ... اما ... منو میشونی کنار خودت و دونه دونه عکسارو نشونم میدی تا من اسمشون رو بگم ... بعدش که من میگم حالا تو بگو مثلا گاو کدومه ؟ جیغ میزنی و نمیگی !!!!!!!!!!! ...

دلم میخواد بازم بنویسم از شیرین کاریهات ولی داری بیدار میشی ... مثل همیشه که تا دست من میرسه به لب تاب از خواب پامیشی ...!!

چند تا عکس

 ماشالله

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مریم
19 شهریور 92 18:38
فروشگاه خرید شارژ ایرانسل همراه اول تالیا رایتل همراه با قرعه کشی هر 8 ساعت
لی لی
21 شهریور 92 13:40
خدا رو شکر که صدمه جدی ندید بچمون


واقعن خداروشکر