شکوفه ی بهار نارنج ... بهدادشکوفه ی بهار نارنج ... بهداد، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

خاطرات من و باباش...!

یادداشت 56 مامانی

1390/3/7 16:54
نویسنده : نانا
300 بازدید
اشتراک گذاری

شکوفه ی بهار نارنجم

 دیروز مهمون داشتیم ... دوست بابایی که هم دوستشه و هم برادر شوهر خواهر بابایی ... یعنی زنش جاری عمه جونته ... ولی چون اول دوست بابایی بوده بعد شده برادر شوهر عمه ... ما همون دوست بابایی صداش میکنیم ...niniweblog.com

عصری زنگ زدن که اگه خونه اید بیایم پیشتون ... ما هم با آغوش بااااز پذیرفتیمniniweblog.com... یه نینی نااااز هم داشتن ... اسمش آرتین بود ... اینقدرم خوش خنده بود و آروم که نگووو .... البته چون تپل بود مامانی هی بغلش میکرد و میچلوندش ... تازه 10 ماهش شده و میخواد تاتی کردن یاد بگیره ... مامانش یه سیب داده بود دستش اونم داشت باهاش بازی میکرد و رو زمین قلش میداد بعدشم چاردست و پا دنبالش میرفت ...niniweblog.com ای جووونم

 چون بابایی نمیتونست زیاد کار کنه خودم مجبور بودم همه پذیرایی رو انجام بدم ...niniweblog.com

خوش گذشت ... از تنهایی دراومدیم ...niniweblog.com

 امروز صبح با بابایی رفتیم تا پانسمانش روعوض کنیم ...اونجا هم دوتا نی نی کوچولو دیدم که تو یه کالسکه دوتایی خوابیده بودن ... دوقلو بودن ... خیلی بامزه بود ( جالبه که آدم یه وقتایی دور و برش فقط نینی میبینه !!! )

بابایی کارش که تموم شد ... رفتیم عطاری تا چند تا عرق بگیریم ... بعدشم رفتیم تره باری تا یه کم خرید بنماییم ... وااااای از دست این مامانی ... اینقدر خرید داشت که نگو ... یه هفته ای میشد که خرید نکرده بودیم ... آخر سر اینقدر وسایلمون زیاد شده بود که مونده بودیم چطوری بیاریمشون خونه !!! بابایی که نمیتونست بار سنگین بلند کنه من رو هم نمیذاشت چیزی دستم بگیرم ( هنوزم میگه نینی تو دلته !!! ) مونده بودیم که چه کنیم ...niniweblog.com

 خلاصه دل رو زدیم به دریا و نصفی وسایلا رو من گرفتم یه کمیشم بابایی ... بالاخره وضع اون از من حساستره ... حالا خوب بود که تره بار نزدیک خونه بود و زود رسیدیم ...ولی خییییلی هوا گرم بود ...niniweblog.com

برای بعد از ظهر هم برنامه ای نداریم ...niniweblog.com

 niniweblog.com

این روزا منتظر نشونه هایی از بودن یا نبودنت هستم ... هر چند که به بودنت امیدوارم ... ولی راضیم به رضای خدا ...

میبوسمت کوچولوی منniniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

سما
7 خرداد 90 16:54
سلام عزیز دلم
الهی شکر که حال همسری بهتره
آرزو می کنم که دیگه این ماه یه فرشته خوشگلتر از همه فرشته هایی که تا حالا دیدی مهمون دل مهربونت بشه
بوسسسسسسس


مرسی مامان سمای مهربون
بوووووووووس
مامان تربچه
7 خرداد 90 20:03
سلام نارینه جونم
ان شاالله شوشو روز به روز بهتر میشه
راستی این عرق که گرفتی چی هست؟ حتما به درد شوشوی من هم میخوره
راجع به اون عکسا هم راست گفتی، این دوتا، شکوفه بهار نارنج و تربچه هستن البته نه با این درجه از خشونت!!!


سلام عزیزم .. ممنونم از لطفت
عرق کاسنی برای همسر جاااان و عرق رازیانه برای خودم ...میگن مفیده
بوووووووووس
مامان پارسا جون
9 خرداد 90 2:23
سلام عزیزم امیدوارم به زودیه زود خبر اومدن یه موجود نازنین توی زندگیتون رو بهمون بدی از ته دلم واست دعا میکنم


خیلی خیلی ممنونم مامان جونی ... دعای مامانا زود برآورده میشه ... بوووووووووس
شازده کوچولو
9 خرداد 90 11:09
سلام خاله نانا ، اینقدر شوهرخالمون رو اذیت نکن مواظب خودتم باش


ههههی واااای من

اذیت چیه خواهر جون ... ما که فقط لیلی به لالاش میذاریم !!!