یادداشت 81 مامانی و نی نی گولو
سلام شکوفه ی بهار مامان
خوبی عزیزکم ؟؟
اولش بگم که مامانی یه کم حالش بهتر شده ... چون همین دیشب خواب خاله معصوم رو دیدم ... یعنی اولش دیدم که صبح اولین روز مدرسه شده و من دارم صبورا رو میبرم مدرسه ... بعدشم موقع برگشت داشتم میرفتم خونه خاله معصوم که یهو بابای مهربون بیدارم کرد ...!! منم یه نیم ساعتی همینجور مبهوت توی جام بودم و داشتم به خوابم فکر میکردم ...!! و البته یه کمم حرصم دراومد چون بابای مهربون بد موقع بیدارم کرده بود ...
امروز اولین روز مدرسه ها بود و منم از بس دیشب درباره این چیزا فکر کرده بودم این خواب رو دیدم !! از اول صبح هم به این امید بیدار شدم که عصر میرم دکتر و میتونم دوباره ببینمت ... اما وقتی عصر شد و رفتم پیش دکتر خانوم !!! گفت نه ... سونو نداری !! چون تا آخر هفته باید بری سونو ان تی !!!
الان مامانی ضد حال خورده شدید .... !! ولی خوب اونروزی که برای سونو ان تی برم مفصل نگات میکنم !!! یعنی یکشنبه هفته آینده
تازه وقتی برگشتم خونه و به بابایی گفتم که امروز ندیدمت کلی شاکی شد که چرا !!؟؟؟ ویه نیم ساعتی طول کشید تا توجیه بشه که نمیشه ... برا نینی سونوی زیاد ضرر داره !!!
این از کار امروزمون ...
چند روزیه که خونه مامان بزرگ هم نرفتم ... یعنی نشد ... یه وقتی حسش نیست ... یه وقتی بابایی حس نداره ... یه وقتی هم تنبلی ... ولی مامان بزرگ نگران شده بود ... امروز زنگ زد و گفت چیزی شده ... نگرانت شدم ... چرا چند روزه نمیای اینجا !! طفلی ... فکرش هزارجا رفته بود ... ولی وقتی گفتم هم من و هم بابایی حالمون خوب خوبه یه کم دلش آروم شد ... خیلی زیادم دلم براش سوخت که چقدر بچه ی بدی هستم که باعث شدم مامانم نگرانم بشه !!!
فرشته ی کوچولوی من ... این اولین پست پاییزیته عزیزکم ...
فصل پاییز رو دوست دارم .. بخاطر باروناش ... اونم بارونای بی موقع !! همیشه از چتر متنفر بودم ... هیچوقت نشد که زیر بارون چتر بدست راه بیافتم تو خیابون ... حاضر بودم مثل موش آبکشیده بشم ولی چتر ... نه !!
این روزا هم دارم به چند تا مسئله فکر میکنم !! یکی اینکه چجوری باید به مامانم و مامان بابایی بگم که باردارم ...!! یه مسئله دیگه هم اینه که از همین الان به بابای مهربون اولتیماتوم دادم که درباره اسم نی نی گولو فکر کن ... دوست ندارم جنسیت نینیم معلوم بشه ولی اسم نداشته باشه !!! بعدش بابایی میگه خوب شما انتخاب کن من نظر بدم ... اونوقته که من میگم هنوز فکر نکردم !!
چه مسئله ایه واقعا اسم انتخاب کردن !!! سخته ...
البته بیشتر بخاطر فرار از فکر و خیالای افسردگی آور !! از الان دنبال اسمت میگردم ... خودتم کمکم کن تا زودتر دوتا اسم خوشگل پیدا کنم عزیزم ... یکی پسرونه یکی دخترونه ...
دوستت دارم عزیز دلم