شکوفه ی بهار نارنج ... بهدادشکوفه ی بهار نارنج ... بهداد، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

خاطرات من و باباش...!

یادداشت 83 مامانی و نی نی گولو

1390/7/9 21:17
نویسنده : نانا
267 بازدید
اشتراک گذاری

شکوفه ی بهار نارنجم

بازم چشم مامانی روشن !! دوباره دیدمت عزیزم .... بووووووووووووس برای اون تکونای خوشگلت

یه عالمه بوس برای فرار کردنات از زیر دست دکتر خان ! چقدر از دستت کلافه شده بود !! نزدیک بود موهاش رو بکنه از دستت !!

الهی مامانی فدای اون کلت بره !!

بسه دیگه ..

خوبی عزیزم ؟ حالت بهتر شده ؟ آخه امروز اینقدر دکتر دنبالت کرده بود و فشارت داده بود که تا چند ساعت دله مامانی درد میکرد !!

اولش که با بابایی رفتیم تو مطب دیدیم دکتر نیومده ... منتظر نشستیم ... شلوغ بودا ... بابایی که حسابی کلافه شده بود ... بالاخره دکتر اومد و منم اولین نفر رفتم پیشش ...روی تخت دراز کشیدم ... دکتر هم کارش رو شروع کرد ... نمیدونم چرا اینجور وقتا دکترا ساکت میشن !! همینجورکارش رو میکرد و حرف نمیزد ... دیگه صبرم تموم شد ... گفتم آقای دکتر من بار دومی هست که میام سونو لطفا یه کم برام توضیح بدید ... یه نگاه بهم کرد.. مانیتور رو چرخوند طرفم و بعدش گفت : این سرشه ... این بدنشه ... اینم تکوناشه !!! اینم صدای قلبش !!

ووووووووی ...چه کیفی داشت صدای قلبتو شنیدن ... دیگه اشکم در اومد ... تو دلم برا دوستام و همه منتظرای نینی دعا کردم ... و دوباره محو تماشای حرکاتت شدم ...

خیلی تکون میخوردی مادر !! برای اندازه زدن هر قسمت از بدنت دکتر باید کلی دنبالت میگشت و آخر سر یه گوشه اینقدر فشارت میداد که آروم بگیری !! و بتونه اندازه بزنه ...

الهی مامان قربونت بره که هنوزم وقتی یادت میافتم دلم غنج میره ...

خلاصه بعد از 20 دقیقه ی رویایی !! از اتاق اومدم بیرون و چشمم به بابایی افتاد که همینجور تو چشام زل زده بود ... نگران بود ... براش گفتم که چیا دیدم و چه صدای خوشگلی رو شنیدم و کلی دلشو آب کردم

حالا از وقتی که اومدم خونه هی عکساتو نگاه میکنم و ذوق مینمایم !!

ولی مامانی ... نمیدونم چرا تو رو بزگتر ازینا فرض میکردم !! انگار تو عکسات شبیه سن و سالت نیستی و این یه کم نگرانم کرده !!

میدونم که همش دلنگرانیهای الکیه چون دکتر خان گفت که همه چیز نرماله ... حالا بازم مامانی کلش رو کرده توی یه عالمه مقاله و کتاب که ببینه نینی تو این سن و سال باید چه شکلی باشه !!! مامانیه دیگه !!

فردا عکسای نازت رو میبرم پیش دکتر خودم ...البته اگه تا فردا از ذوق نخورمشون !!!

میبوسمت فرشته ی نازم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان تربچه
9 مهر 90 21:28
ْسلام نارینه جونم
خدا رو شکر
انشاالله تا آخرش همه چیز خوب پیش میره
بعدشم
از یک جنین 12 هفته ای انتظار داری هم هیکل آرنولد باشه؟!!!
التماس دعا


سلام عزیزم
ممنون
آرنولد که نه ... ولی انتظار داشتم لااقل آدم کوچولو باشه!!
مامان پارسا جون
9 مهر 90 23:17
چه لحظه های شیرینی
واقعا بهترین لحظات این دوران شنیدن صدای قلب پاره ی تن آدمه
ایشاا... چند وقته دیگه میاد توی بغلت و سرت رو میزاری روی سینش و صدای قلبش رو گوش میدی نارینه جون


انشالله ... ممنونم عزیزم
آوين
10 مهر 90 0:52
سلام قربونتون برم خوشحالم كه هر دو تون سالميد به اميد خدا تا يه هفته ديگه همه خطر ها از سر اين ني ني كولو رد ميشه و جاشو كاملاٌ تو دل مامان جونش محكم ميكنه من كه هر شب براي سلامتي هر دوتاتون دعا ميكنم يادت باشه عكس اين آقا خوش تيپه را هم براي ما بزاري فكر نمي كني ديگه وقتشه كه به مامان بزرگ جونش هم خبر بدي تا اونم يه كم قند توي دلش آب بشه


ممنونم عزیز دلم ... انشالله که واسه ی همه مامانا خوب پیش بره
اصلا حرف تو دهنم نمیچرخه وقتی مامانم رو میبینم !!



آسیه
10 مهر 90 9:39
شیطونه دیگه نی نیت
زنده باشه الهیییییییییی....خیلی مراقب خودتون باشید


آره دیگه ... نمیدونم شیطنتش به کی رفته !!
آیرین
10 مهر 90 10:09
سلام گلم .....
ای جونممممممممم . قربونش برم که اینقدر شیطونه .... چشمت روشن عزیزم . ایشالله این مدت باقیمانده هم زودی بگذره و نی نی نازی رو سالم و سلامت تو بغلت بگیری .
خداروشکر که همه چیز خوب بوده.....
بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس .


سلام ...ممنونم گلم .. از ته قلبم دعا میکنم که طعم شیرین این روزها رو زودتر بچشی عزیزم
مامان آريا
10 مهر 90 11:06
سلام عزيزم خيلي خوشحالم كه ني ني كوچولومون صحيح و سالمه با فكراي بي خود خودتو نگران نكن وقتي دكتر گفته همه چيز خوبه پس خوبه الكي نگراني به دلت راه نده
مي گم دوتا كار مهمو انجام دادي اول خبر دادن به مامانت دوم انتخاب دوتا اسم خوشگل


سلام ... ممنونم عزیزم ...
هیچکدوم از دو تا کار رو انجام ندادم ...!! دیدی چه مامانه تنبلی هستم
سارینا
10 مهر 90 13:17
سلام عزیزم واقعا خوشحاال شدم که صدای قلب پاره وجودت رو شنیدی
امیدورام تا اخر بارداری سالم وسرحال با هم باشید
الکی هم فکرای ناجور نکن وقتی میگن نرماله تو هم شکر خدا کن گلم


ممنونم دوست جونم ... انشالله برای شما عزیزم ...
سعی میکنم که به حرف دکترا اعتماد کنم !!
مامان مانی جون
10 مهر 90 14:54



مرسی
setareh
10 مهر 90 16:25
ای جونممممممم که گذاشتت سر کار ......

ههههههههههه عزیزم چشمت روشن ولی حالا حالا باید دنباله مقاله باشی تا دلت آروم بگیره ولی مطمئنن باش حالش خوبه خوبههههههههههههه بوسسسسسسسس


ممنونم عزیزم ...
asemuni ha
12 مهر 90 11:05
salam
ba ejazatun shoma ro link kardim
shoma ham age dust darin ba ham dar ertebat bashim, ma ro link konin
booooooooooooooooooos



خوشحال میشم باهاتون بیشتر آشنا بشم
با افتخار لینکتون میکنم
مامان ویانا
13 مهر 90 1:25
عزیزم پیشاپیش می بوسمت ما منتظریم عکساتو ببینیم
امیدوارم صحیح و سالم دنیا بیاد
به ما هم سر بزنید خوشحال می شیم


ممنونم دوست خوبم ... حالا کو تا عکس!!!!!!!!!

میام پیشتون