شکوفه ی بهار نارنج ... بهدادشکوفه ی بهار نارنج ... بهداد، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

خاطرات من و باباش...!

یادداشت 98 مامانی و نی نی گولو

1390/8/16 16:25
نویسنده : نانا
644 بازدید
اشتراک گذاری

شکوفه ی بهار نارنج زندگیم

خوبی عزیز دلم ؟؟ هنوزم که داری یواش یواش بازی میکنی تا مامانی پیدات نکنه !! ولی اشکال نداره ... چون فکر کنم دلیلش رو فهمیدم ...niniweblog.com

انگاری که شما زودتر از مامانی متوجه سرماخوردگی شدی و زیاد ورجه وورجه نکردی تا انرژیت رو ذخیره کنی ...niniweblog.com

آره عزیزم ... دو روزه که مامانی سرماخورده ...niniweblog.com

روز شنبه بابایی اداره بود ... ساعت 2 بود که دیدم مامان بزرگ زنگ زد و گفت داره میاد خونمون ... رفته بود شاه عبدالعظیم زیارت... بعدشم اومد خونمون ... هنوز ناهار نخورده بود ... منم نخورده بودم ... زودی بلند شدم بساط سفره رو چیدم و با هم ناهار خوردیم ... بعدشم مامور آمار اومد و مشخصات ما رو ثبت کرد ... البته فقط من و بابایی رو ... هویت شما رو گفت 5 سال دیگه به حساب میارن !!!niniweblog.com

خلاصه که کلی با مامان بزرگ حرف زدیم ... از تمام مسیر و از گوشه گوشه ی حرم خاطره داشت ... چون زیاد همراه بابابزرگ خدابیامرز میرفتن زیارت ... همینطور حرف میزدیم و خاطرات رو زنده میکردیم ...

ساعت 5 بود که مامان بزرگ رفت خونه ...

منم خونه رو یه جارو کشیدم و منتظر اومدن بابایی شدم ...niniweblog.com

آخر شب هم یه دوش گرفتم و خوابیدم ...

صبح یکشنبه ... با دردگلو بیدار شدم ... نمیتونستم نفس بکشم !!! بابایی رو صدا کردم تا برام آب بیاره ... بعدش با ناله ی فراوان گفتم که گلوم درد میکنه ... سرماخوردگیه یهویی !!!!!!!!!!!!!niniweblog.com

امروز قرار بود برم پیش دکترم ... بابایی بعد از ناهار رفت ملاقات یکی از فامیلاشون که توی بیمارستان بستریه ... قرار شد منم با اژانس برم پیش دکترم ... اصلا حال تکون خوردن نداشتم ... آبریزش .. درد گلو .. عطسه .. کلافه شدم دیگه ... گرفتم خوابیدم ... یه وقت بیدار شدم و برای منشی دکتر زنگ زدم که دیگه دیر شده بود ... گفت امروز شلوغه وقت نداریم !!!

منم از خداخواسته سرم رو کردم زیر پتو و خوابیدم ...niniweblog.com

بابایی اومد با یه عالمه شلغم !!!!niniweblog.com

بعدشم نذاشت من اصلا تکون بخورم ... نمیخواستم دکتر برم ... چون دوست نداشتم دارو بخورم ... میدونم که برات خیلی خوب نیست ... پس سعی کردم با روش سنتی حالم رو بهتر کنم ...!!! خوردن غذای آبپز و بخورهای ساعت به ساعت بابایی تا آخر شب حالم رو جا اورد ... امشب شب عید بود ... مطمئن بودم همه خاله ها و داییها خونه مامان بزرگ هستن ... ولی من نمیتونستم تکون بخورم ... تب داشتم و دائم فس فس میکردم ... niniweblog.comترجیح دادم برای مامان بزرگ زنگ بزنم و عید رو تبریک بگم ... بعد از تبریک عید و اینا مامان بزرگ گفت که امشب میره شمال ... مادر زنعموم فوت کرده بود ... چند سالی بود که بیمار بود و یکجا نشین ... خدا رحمتش کنه ... بازم دلم گرفت که یه مادر ..یه فرشته از روی زمین کم شد ...niniweblog.com

آخر شب یه بخووور دیگه گرفتم و خوابیدم ... البته چون بدنم داغ بود و ترسیدم تبم بالا بره یه استامینافون بدون کدئین خوردم ...میدونم که خیلی روت اثر نداره !!

دیشب اصلا خوب نخوابیدم ... مدام گلوم خشک میشد و مجبور بودم آب بخورم ... با هر تکون خوردن من بابایی هم بیدار میشد ... طفلی حسابی بد خواب شد ... حالا خوبه امروز تعطیل بود !!

بیدار که شدم ... بابایی صبحانه رو آماده کرده بود و منتظرمن بود ... چشمام رو باز کردم و طبق عادت هر روز دستم رو روی شکمم گذاشتم و بهت صبح بخیر گفتم ... که یهویی متوجه شدم تمام بدنت رو جمع کردی و دقیقا زیر ناف مامانی نشستی !!!  niniweblog.comزودی بابایی رو صدا کردم ... دستش رو گذاشت روی شکمم و مدام قربون صدقت میرفت ... برای خودمم خیلی جالب بود ... ازین کارا برای مامانی کرده بودی ولی امروز مدلش فرق داشت ... همه جای شکمم خالی بود جز اونجایی که تو بودی !!! خلاصه که حاله مامانی رو با این کارت جا آوردی .... حساااااااااااابی سر حال شدم ...niniweblog.com

ساعت 1 بود ... دایی محمد زنگ زد و گفت میخوان بیان خونمون عید دیدنی !!! با بابایی خونه رو اماده کردیم و منتظر شدیم ...  niniweblog.comدایی جون و زندایی اومدن .. البته بدون بچه ها ... رفته بودن بهشت زهرا ... بعدشم خونه ی بقیه ی خاله ها و حالا هم اینجا ... یک ساعتی پیشمون موندن و رفتن ... هر چقدر اصرار کردم که ناهار رو با هم بخوریم قبول نکردن و گفتن بچه ها منتظرن ... موقع خداحافظی دایی جون زیرگوشم گفت مراقب خودتون باش ... منم گفتم چشم ... داشتم از خجالت آب میشدم !!!niniweblog.com

بعد از رفتن دایی اینا مامانی باز ولو شد ... چون یه دونه شیرینی خورده و گلوش باز درد گرفته ...niniweblog.com

عزیز دلم ...

از دیشب بابایی کلی مقاله سرچ کرده که ببینیم مریضی مامانی روی نینی گولو اثری داره یا نه ... و به این نتیجه رسیدیم که نه .. اثری نداره ... خداروشکر ... و این خیاله مامانی رو راحت میکنه .. چون میدونه که نینی نازش ضعیف نمیشه ...niniweblog.com

همین دیگه ... مامانی دیگه جون نداره بنویسه ... برم یه بخور دیگه بگیرم و یه کم بخوابم

مراقب خودت باش عشقم ...

پ . ن : امروز عید قربانه .... عیدتون مبارک دوستای گلم

خدایا صدای دله دوستای خوبم رو بشنو و زود زود یه فرشته ی کوچولو بهشون هدیه بده ... الهی آمین

 

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

امروز 17 هفته و 3 روزته

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

آیرین
16 آبان 90 16:58
سلام عزیزم .
عیدت مبارک .
آخیییییییی تو این فصل سرماخوردگی خیلی زیاده . مراقب خودت باش . همون شلغم بهترینه .
برای گلو دردت هم عسل و لیمو ترش تو آب جوش خیلیییییییییییی خوبه .
عزیزمممممممممم فدای اون دلبریاش برررررم .
بووووووووووووووووووووس


سلام دوستم ... ممنونم
از راهنماییت ممنونم
مرسی خاله جوووون
مامان پارسا جون
16 آبان 90 17:10
سلام عزیزم خدا بد نده
ایشاا... زودتر خوب میشی


سلام دوستم ... ممنونم
مامان پارسا جون
16 آبان 90 17:10
عید سعید قربان، جشن تقرب عاشقان حق مبارک.


متشکرم
مامان گیسو
16 آبان 90 18:09
سلام عزیزم امیدوارم زودتر خوب بشی گلم
عیدت هم مبارک
بوسسسسس


سلام ... ممنونم عزیزم ...
مامان تربچه
16 آبان 90 18:19
سلام نارینه جونم
کلیییییی ناراحت شدم
این روزها باید بیشتر مراقب باشی


سلام عزیزم ... ناراحت نشو عزیزم ... پیش میاد ..
setareh
16 آبان 90 19:13
سلام خاله نارینه جونم عیدتون مبارک


نارینه جونم اولا اصلا نگرانه تکونای الانش نباش هانیسمک با اینکه بزرگ شده یکروز کلی ورجه وورجه میکنه یکروزم با هزار زحمت لطف میکنه و یه وول کوچولو میخوره .......

بعدشم عزیزم سعی کن لیمو شیرین زیاد بخوری تا زود خوب بشی مواظب خودت باش نگرانه نی نی خوشگلتم نباش اون جاش خوبه خوبه بوسسسسسسسس

سلام عزیزه خاله ... ممنونم از راهنماییت ...
خدا کنه زود خوب بشم ...

ممنون دوستم
مامان مانی جون
16 آبان 90 19:20



سپاسگذارم
آوين
16 آبان 90 23:36
سلام عزيزم اميدوارم زود تر خوب بشي و عيدتون مبارك تا ميتوني خودت را تقويت كن تا ضعيف نشي تا ميتوني آب پرتقال و ليمو شيرين بخور چون ويتامين ث داره و براي نيني گولو خيلي خوبه


سلام دوستم ... به روی چشم ... ممنونم از راهنماییت
سارینا
18 آبان 90 13:21
سلام عزیزم
ایشالا که زودی خوب میشی دختر مواظب خودت باش دیگه .........



سلام دوستم
اشالله ... چشم بیشتر مواظبم
مامان آريا
18 آبان 90 15:12
سلام عزيزم اميدوارم زود زود خوب بشي خيلي مراقب خودت باش تا كمتر سرما بخوري تا مي توني بخور بگير و شلغم بخور آش شلغم هم خوبه خودش حكم آنتي بيوتيكو داره براي ني ني هم ضرري نداره بازم مراقب خودتون باش گلم


سلام دوست خوبم ... ممنونم از راهنماییتون ...