شکوفه ی بهار نارنج ... بهدادشکوفه ی بهار نارنج ... بهداد، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

خاطرات من و باباش...!

خاطرات نینی گولو از زبان خودش !!

1390/10/11 1:05
نویسنده : نانا
585 بازدید
اشتراک گذاری

!!!!!!!!!!!!!!!!

شروع : تا چند وقت پيش نبودم اما حالا زندگي را شروع كرم و فعلا براي مسكن رحم را براي چند ماه اجاره كردم...البته به محض تمام شدن مهلت صاحب خانه مرا بيرون مي اندازد و تمام وسايلم را هم مي گذارد توي كوچه !!!!!!!!!

اظهار وجود : هنوز كسي از وجودم خبر ندارد .البته وجود كه چه عرض كنم .هرچند ساعت يكبار تا مي خواهم سلول هايم را بشمرم همه از وسط تقسيم مي شوند و حساب و كتابم به هم مي ريزد ... نگران نیستم ... چون تا چند وقت دیگر انگشتان ظریفم را در اعضای مادر فرو میکنم تا مرا دریابد !!

زندان : گاهي وقت ها فكر ميكنم مگه چه كار بدي كردم كه مرا به تحمل يك حبس 9 ماهه در انفرادي محكوم كرده اند ؟؟؟؟!!!!!!!!!

فرق اينجا با آنجا : داشتم با خودم فكر مي كردم اگه قراربود ما جنين ها به جاي رحم مادر در جايي از بدن پدرها زندگي مي كرديم چه اتفاقاتي مي افتاد: احتمالا در همان هفته هاي اول حوصله شان سر مي رفت و سزارين مي كردند !!! كشوي ميزشان را از طريق هل دادن با شكمشان مي بستند !!! اگر ويار مي كردند باعث به وجود آمدن قحطي مي شد!!! به خاطر بي توجهي تا لحظه زايمان هم سراغ دكتر نمي رفتند و احتمالا در اداره وضع حمل مي كردند!!! اگر بچه توي شكمشان لگد مي زد ،آنها هم فورا توي سرش مي زدند تا ادب شود !!!

عکس بی اجازه : امروز موقع سونوگرافي هرچي براي دكتر دست تكون دادم كه از من عكس نگير نفهميد،الان حسابي نگران شدم مي ترسم عكس هايم پخش شوند چون از نظر پوشش اصلا در وضعيت مناسبي نبودم

بند ناف : امروز همش مي خواستم بروم گشت و گذار اما مادر اينقدر نگران گم شدن من است آنچنان مرا با بندناف بسته است كه نمي گذارد دور شوم

موج مكزيكي : اينكه بعضي وقتها حسابي قاط ميرنم به خاطر امواج موبايل است.مادرم،نمي شود به احترام من كمتر اس ام اس بازي كني ؟

 سكوت : سرشار از ناگفته هاست ... از بس به خاطر سكوت اينجا عقده اي شدم كه تصميم گرفتم به محض تولد فقط جيغ بزنم تا تخليه شوم

چندبار مصرف : لابد شنيده ايد كه يك نفر مي رود و از فروشنده مي پرسد كه آقا نان يك بار مصرف داريد؟و فروشنده ميخندد و مي گويد مگر نان چند بار مصرف هم داريم؟؟ خواستم بگم اصلا هم خنده دار نيست اينجا هر چيزي كه به من برسد دوبار مصرف است یا حتی بیشتر !!

جغرافياي بدن : فكر كنم در قطب جنوب هستم چون در اين مدت اينجا هميشه شب است

رخصت : خب كم كم بايد گلويم را براي گريه آماده كنم مي خواهم براي خروج رخصت بخواهم . مادرم ممنونم...........ديگر مزاحم نمي شوم

اولين نفس : كمي استرس دارم همين طور كه به لحظه خروج نزديك مي شوم قلبم تندتر مي زند .همه جيز دارد از يادم مي رود و احساس ميكنم بعد ها چيزي از اينحا به خاطر نمي آورم .......آهاي من كه هنوز حرفهايم تمام نشده

!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان آريا
11 دی 90 8:31

خيلي خيلي جالب بود با خوندنه هر جملش لبخند روي لبه آدم مي نشينه
اميدوارم تو هم هرچه زودتر به پايان اين نه ماه برسي وآقاي كوچولوي خوشملمون از زندان انفراديش توي قطبه جنوب رهايي پيدا كنه


ممنونم عزیزم ...برام دعا کن که بتونم این چند ماه هم با سلامت بگذرونم
عسل
11 دی 90 12:48
وای جووووووووووونم اینقدر ناز نوشتی هاااا...ادم دلش ضعف میره یه نی نی کوچولو الان داشته باشه


قابل نداشت ... نینی رو هر وقت از آب بگیری تازست !!!
مامان پارسا
11 دی 90 13:36
خیلی خیلی زیبا بود خانمی
الهی پسرت سالم وصحیح بیاد تو بغلت


ممنونم دوستم ...
انشالله .. انشالله
مامان گیسو
11 دی 90 14:22
چه جالب نارینه جونم منم این پست رو وقتی گیسو تو دلم بود براش تو وبش نوشتم
الهی که شکوفه نارنج تو هم به سلامتی به دنیا بیاد
خصوصی رو چک کن


حسمون مشترک بوده پس !!
برام دعا کن عزیزم که بتونم این ماهها رو هم به سلامت بگذرونم ...
آوين
11 دی 90 14:37
قربون اون پوشش نامناسبت بببببببببببببببرم من ، عزيز دلم
نارينه جونم سلام خوبي؟
اسم اين گل پسري مشخص نشد ؟


خدا نکنه خاله جون
سلام عزیزم ... شکر .. خوبیم
اسم گل پسری فعلا آقا بهداد هست
مامان تربچه
11 دی 90 16:50
بامزه بود


قابل نداشت
خاله ی امیرعلی
7 بهمن 90 17:23
من این متن رو یه جای دیگه خونده بودم ولی خیلی دلم میخواست دوباره بخونمش اخه به چندبار خوندنش می ارزه ممنونم


قابل نداشت