فقط 10 روز مونده !!
شکوفه ی بهار نارنج مامان ... نینی گولوی مامان ... بهدادم
10 روز مونده ... فقط 10 روز تا بغل کردنت
خدایا شکرت
از دیشب تا حالا شیطنتت گل کرده ... چون همش داری برای مامان ناز میدی و هی مامان رو نگران میکنی ...منم که نفسم به تکونای تو بنده ... امیدوارم این کارت بخاطر کم بودن جات باشه و سلامت باشی ...
امروز مهمون داشتیم ... خاله 3 و خانواده اومدن خونمون ... تخم مرغ امسال که به بچه ها میدم خیلی ذوق زدشون میکنه ... آخه خوشگله ... عکسش تو سفره هفت سینمون هست ...
از صبح کمردرد داشتم ... هی ولو میشدم اینور و اونور ... بابایی هم هی میگفت فکر کنم امروز بریم بیمارستان !! و منم خندم میگرفت از اینکه بابایی بیشتر از من استرس داره ... البته تا عصری کمردردم رفع شد ... ولی خداییش خودم هم استرس داشتم ... بعدش بابایی رفت تا وسایلی رو که بابابزرگ از شمال فرستاده رو تحویل بگیره ... و این یعنی که یه کم کار داریم ... البته فکر نکنم بابایی بذارم من دست به چیزی بزنم !!!
دوستت دارم فرشته ی کوچولوی من ....
امروز 37 هفته و 5 روزته (264 روز )