شکوفه ی بهار نارنج ... بهدادشکوفه ی بهار نارنج ... بهداد، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره

خاطرات من و باباش...!

فقط 10 روز مونده !!

1391/1/9 19:32
نویسنده : نانا
316 بازدید
اشتراک گذاری

شکوفه ی بهار نارنج مامان ... نینی گولوی مامان ... بهدادم

10 روز مونده ... فقط 10 روز تا بغل کردنت

خدایا شکرت

 از دیشب تا حالا شیطنتت گل کرده  ... چون همش داری برای مامان ناز میدی و هی مامان رو نگران میکنی ...منم که نفسم به تکونای تو بنده ... امیدوارم این کارت بخاطر کم بودن جات باشه و سلامت باشی ...niniweblog.com

امروز مهمون داشتیم ... خاله 3 و خانواده اومدن خونمون ... تخم مرغ امسال که به بچه ها میدم خیلی ذوق زدشون میکنه ... آخه خوشگله ... عکسش تو  سفره هفت سینمون هست ...niniweblog.com

از صبح کمردرد داشتم ... هی ولو میشدم اینور و اونور ... بابایی هم هی میگفت فکر کنم امروز بریم بیمارستان !! و منم خندم میگرفت از اینکه بابایی بیشتر از من استرس داره ... البته تا عصری کمردردم رفع شد ... ولی خداییش خودم هم استرس داشتم ... بعدش بابایی رفت تا وسایلی رو که بابابزرگ از شمال فرستاده رو تحویل بگیره ... و این یعنی که یه کم کار داریم ... البته فکر نکنم بابایی بذارم من دست به چیزی بزنم !!!

دوستت دارم فرشته ی کوچولوی من ....

niniweblog.com

امروز 37 هفته و 5  روزته (264 روز )

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان مانی جون
9 فروردین 91 21:04
جونمی جون
جونمی جون
بهداد جونم داره میاد
کچل باشی حال میده ها
زشت باشی حال میده ها
شیطون باشی حال میده ها
اما از همه بیشتر میدونی چی حال میده
سلامت و سر حال باشی حال میده ها
مثه مانی من


دلت میاد خاله !!! من زشت و کچل باشم !!
ولی آخری رو خوب گفتی ها
ریحانه
10 فروردین 91 8:12
سلام
بازم نشدبرام نظر بذاری
آخه خیلی منتظرم ببینم چی می خوایی بگی دارم می ترکم از فضولی
مییییییییییییییییییییی بوسمتون


سلام عزیزم ... بالاخره شد !!
زود برو بخون


مامان مانی جون
10 فروردین 91 17:56
چه میدونم این قدیمی ها میگن پسر من زشت و کچله واسه اینکه چش نخوره
منم میگم اگه زشت و کچل پسر منه پس همهء کچلا و زشتا خوشکلن
اگه داستان خاله سوسکه نشه


هههههههههه چه جالب !!

پس منم بهداد کچل میخوام ! تا چشم نخوره
مامان مانی جون
10 فروردین 91 17:58
میگم تو به بابای بهداد جون رو ندی که کاسهء داغ تر از آش بشه که میشه داستان من
نه ماه انتظارو زایمان و شب بیداری رو بکشی اونوقت بگن تو حواست به بچه نیست


تمام سعیم رو میکنم که به این روز نیافتم !!
نیازمند یاری شما هستم