فقط 8 روز مونده !!
شکوفه ی بهار نارنج مامان ... نینی گولوی مامان ... بهدادم
8 روز مونده ... فقط 8 روز تا بغل کردنت
خدایا شکرت
امروز هوا حسابی ابریه ... گاهی هم بارون میاد ...خداروشکرحالت خوبه حسابی ... از صبح داری میپری بالا و پایین... گاهی هم که آروم میشی شیکم مامان رو به اشکال مختلف در میاری ... ولی من تا لنز دوربین رو باز میکنم که ازت عکس بگیرم زودی قایم میشی !!!
امروز بقیه ی لباسات رو شستیم ... بابایی آبکشی میکرد منم پهنشون میکردم ... خیلی حال داد ... مخصوصا لبخند گنده ی بابات !!!!!!! گاهی هم بلند میخندید و وقتی ازش میپرسیدم چی شد میگفت هیچی !!!!!!!! فکر کنم قند تو دلش آب میشد !!!
صبح بابایی یه سوال جالب ازم پرسید ... همینجور یهویی گفت .. بعد از زایمان میتونی خودتو لاغر کنی !!!!!!!!!! من از شنیدن سوالش وا رفتم .. گفتم مگه خیلی چاق شدم ... گفت نه !! همین چند کیلو رو میگم !! فکر کنم دیگه حالش بهم خورده از چاقالو بودن من ...
ساعت4 دایی1 زنگ زد و گفت که چرا نمیایین خونه مامان بزرگ ! منم یه جوری توجیه کردم ... بعدشم به بابایی گفتم بریم اونجا .. گفت : نه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! منم گرفتم خوابیدم ... از ساعت 4 تا 7 !!!!! توی هوای بارونی چقدرم چسبید این خواب !! بعدشم که بیدار شدم همش دلم یه چیزی میخواست ... اول یه کم میوه خوردم ... بعد یه بستنی ... بعدشم یه کلوچه ... بعدشم چایی و بیسکویت !!!!!!!!!!! ولی هنوزم دلم یه چیزی میخواد !!!!!!!!!!!!!!
طفلی بابایی مونده من چی دلم میخواد که اسمش رو نمیدونم !!
عاشقتم فرشته ی کوچولوی من
امروز 38 هفتت تموم شد ( 266 روز )