شکوفه ی بهار نارنج ... بهدادشکوفه ی بهار نارنج ... بهداد، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

خاطرات من و باباش...!

فقط 2 روز مونده !!

1391/1/17 23:59
نویسنده : نانا
349 بازدید
اشتراک گذاری

شکوفه ی بهار نارنج مامان ... نینی گولوی مامان ... بهدادم

٢ روز مونده ... فقط ٢ روز تا بغل کردنت

خدایا شکرت

فکر اینکه 2 روز فقط 2 روزه دیگه مهمون دله مامانی هستی خیلی هیجان داره !!!!!!!!!!

امروز خیلی خسته شدیم .. همش مشغول بودیم ... بابایی که رفت اداره ما خوابیدیم ... بعدش بیدار شدیم و رفتیم آرایشگاه تا خودمون رو خوشگل موشگل کنیم ... بعدشم رفتیم خونه مامان بزرگ تا از اونجا بریم دکتر... امیر هم اونجا بود و کلی درباره تو از من سوال پرسید !! ... تا عصری اونجا بودیم و بعدشم رفتیم پیش خانوم دکتر تا ویزیت آخر رو انجام بدیم ... وزنم 85 .. فشارم 14 روی 10 ... سونو هم شدیم که خانوم دکتر گفت نینیمون کاملا" رسیده !!! بعدشم ساعت بیمارستان رو با هم چک کردیم و بعدشم تشریف آوردیم خونه .. ولی خیلی خسته و له !!!!

بازم خوابیدیم ... داریم از لحظاتمون استفاده میکنیم !!!!!

بابایی یه کم دیر اومد .. میخواست بره جایی ... ما هم تا وقتی بابایی بیاد خواب بودیم ... بابایی برام یه کتاب خریده ... درباره نگهداری از نینهای کوچولو ... خیلی کتاب خوبی بود ... کامله کامله ... دستش درد نکنه

بعدش بابایی گفت وسایلت رو جمع کن که از فردا شب بریم خونه مامانت !!!!!!!!! خیلی خوشحال شدم ... با کمک هم وسایل خودم و خودت رو جمع کردیم ... بعدشم بابایی پیشنهاد داد برای شام بریم بیرون ... منم قبول کردم ... و اینجوری شد که رفتیم تا آخرین شام دو نفر و نصفیمون رو بخوریم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!

من دلم پیتزا خواست ... رفتیم یه جا نزدیک خونمون ... پیاده ... کلی حرف زدیم تا غذامون آماده شد ... بعدشم در عرض 10 دقیقه خوردیمش و اومدیم خونه ... پیاده ... خیلی خسته شدم ولی به بابایی نگفتم ...

امشب بابایی خیلی نگران بود .... حتی بیشتر از من استرس داشت ... کلی براش حرف زدم و خودم رو قوی نشون دادم تا دلگرم بشه ... تا حدی هم موفق شدم ... ولی هنوزم یه کم دل نگرانه ...

شما هم امروز کم تحرک بودی ... چون دیشب قبل از اینکه بخوابیم داشتی از ناف مامانی و گاهی هم از دهنش میومدی بیرون ... اینقدر تکونات زیاد و شدید بود که من داشتم برای اومدن یهوییت آماده میشدم !!!!!!!!!!!!!

عاااااااااااااشقتم فرشته ی کوچولوی من

 niniweblog.com

امروز 38 هفته و 6 روزته (272 روز‌)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

سفانه
18 فروردین 91 4:06
واااااااااااااای نانای عزیزم قلب من که داره از هیجان میاد تو دهنم چه برسه به تو!!! تو این ساعتهای آخر خیلی ما رو دعا کن دوستم... الهی که به سلامتی و خوشی بارت رو زمین بذاری و دلت واقعا شاد بشه... خوب بخواب که از دو روز دیگه باید باهاش خداحافظی کنی ههههه شوخی کردم... این آقا بهداد ما کلی گل و نازه و میخواد اصلا مامانش رو اذیت نکنه ایشالله.... فعلا میبوسمت تا بعد....


ممنونم دوست خوبم ... محتاج دعاتون هستم ...
منم اگه لایق باشم براتون دعا میکنم
مامان ماني جون
18 فروردین 91 12:39
ما برگشتيم
ماني جونم هم دو روز مونده بود به دنيا اومدنش داشت از دهنم ميومد بيرون
ميگم ميري خونهء مامانت ميتوني آپ شي؟
من عجله دارم عكس بهداد جونو ببينم


پس طبیعیه !!!
آره عزیزم آپ میشم
زهرا
18 فروردین 91 13:44
ای جونمم.. فسقلی خان دیگه فردا میشکفه.. بهدادی خاله، دیگه همه گلهای بهاری باز شدن.. با اومدن تو هم جمعتون جمع میشه!!
نارینه جان دیگه غصه چیزی رو نخور... بهت تبریک میگم... موفق شدی.. ههه... مامان نامبر وان!!


ممنونم دوست جونم ... کلی روحیه گرفتم از جمله ی آخریت !!
مامان سپهر
18 فروردین 91 14:17
سلام مامان خانوم انشالله که فردا نی نی نازت بدنیا میاد و روزات قشنگتر میشه.
مواظب خودتون باشین .
عزیزم بهتره بری خونه مادرت.چون فکر میکنم اونجا برا همتون راحتر باشه.البته ببخشین که نظر میدما.
مارم اگه میشه دعا کن.منم شما رو دعا میکنم.


سلام دوستم ... ممنونم ...
ممنونم از راهنماییتون

محتاج دعا هستیم
خاله ی امیرعلی
18 فروردین 91 19:15
سلام مامانی
خوبید فدای تو بهدادی بشم انشالاه که به سلامت نی نی گولوتو بغلت کنی و از حس زیبای مادر شدن برامون بنویسی
امروز گلم فقط یک روز مونده یعنی یک روز دیگه بهدادی میپره بغلت خدایا شکرت که هنوز ازمون نا امید نشدی
مواظب خودت باش میبوسمت


سلام عزیزم ... انشالله که به سلامتی بتونم بغلش کنم و برات دعا کنم
خاله ی امیرعلی
18 فروردین 91 19:18
نارینه خانومی نبینم بی خبر بری و مارو اینجا بذاری منتظر!!!
قبل رفتن خبرمون کن عزیزکم
دووووووووغ و خاکشیییییییر تو زردی بهدادی بسیار موثره یادت نره
جون من موقع زایمانت مارو دعا کن ما هم شمارو دعا میکنم من شنیدم دعای خانمهای حین زایمان زود مستجاب میشه
قربونت برم عزیزم خیلی دوست دارم و واقعا براتون خوشحالم


مرسی از راهنماییت دوستم ...
برای شما که حتما دعای مخصوص دارم ...
ریحانه
18 فروردین 91 20:26
سلام عزییییییییزم خوبی؟
برا منم خیییییییییییلی دعا کن
منم دعاگو هستم
وااااااااااااااااااااای هووووووووووووووووورا ایشالا بهداد جونم فردا بسلامتی به دنیا میاد مامان و باباشم سلامت باشن همییشه ایشالا
راستی به بچه دوم هم فکر می کنی؟
دوست داری اختلاف سنی نی نی هات چند سال باشه؟



سلام عزیزم ... حتما به یادتون هستم ...
برامون دعا کن شما هم

بچه دوم تا چهارم رو دوست دارم ... با فاصله سنی کم !!!!!!!!!!
عسل
18 فروردین 91 21:06
الهههههههههههههههههههی قدرمادرشو همیشه بدونه ..خدایی هر موقع وبتونو خوندم....بهتون افتخارکردم
واقعا واقعا مستحق مادر شدن هستیدد..مباااارک


انشالله ...
شما لطف داری دوستم

سپاسگذارم
آوين
18 فروردین 91 23:24
سلام ماماني
تا ميتوني خوب بخواب كه از فردا رسماٌ خواب تعطيله من امروز نتم قطع شد داشتم ديونه ميشدم
اميدوارم به سلامتي اين گل پسر بدون دردسر بياد توي بغلت منم دعا كن يادت نره
بببببببببببوس به روي ماهت براي تمام دل نگرونيهات


سلام

فدات شم که داری پا به پای من لحظه شماری میکنی
التماس دعا عزیزم