شکوفه ی بهار نارنج ... بهدادشکوفه ی بهار نارنج ... بهداد، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

خاطرات من و باباش...!

فقط 1 روز مونده !!

1391/1/18 23:48
نویسنده : نانا
317 بازدید
اشتراک گذاری

شکوفه ی بهار نارنج مامان ... نینی گولوی مامان ... بهدادم

١ روز مونده ... فقط ١ روز تا بغل کردنت

خدایا شکرت

باید بگم که اصلا" باورم نمیشه !!!!!!!!!!!!!

صبح که بیدار شدم وسایلمون رو چک کردم ... بعدشم یه کم به سر و وضع خونه رسیدم و یه دوش گرفتم ... بابایی هم توی همه ی لحظه ها کنارم بود ... عصری مامان بزرگ یه سر اومد پیشمون و رفت ... ما هم قرار شد غروب بریم خونش ... ساعت 7 آماده شدیم ... بابایی من رو از زیر قران رد کرد و رفتیم ... توی راه هم همش چشمم به آسمون بود و با خدا حرف میزدم ... دلم گرفته بود ... استرس هم داشتم ... و یه عالمه حسه دیگه که نمیدونم اسمشون چی بود ولی بود !!!!!

خاله 3 خونه مامان بزرگ بود تا منو ببینه ... کلی باهام شوخی کرد و قول گرفت که اولین نفری باشه که میچلونتت !!!!!!!!!!!!

بعدشم شام خوردیم و بعدشم دایی جونم و خانوادش اومدن شب نشینی .... و تا آخر وقت بودن

عزیز دلم .... میدونم که امشب خوابیدن برام خیلی سخته .... چون یه عالمه حس و فکر متفاوت توی سرمه ... راستش رو بخوای حسام با هم قاطی شده !!!!!!!!!!!!!!! همشو یه جا دارم ....

هنوز وقت نشده که با بابایی یه کم خلوت کنم .... میدونم که تا شروع کنم به حرف زدن اشکم در میاد !!!!!!!!!!!! ولی تا وقتی که بخوابیم باید یه کم باهاش حرف بزنم ...

منتظرتم فرشته ی کوچولوی من

 niniweblog.com

امروز 39 هفتت تموم شد (273 روز )

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)