شکوفه ی بهار نارنج ... بهدادشکوفه ی بهار نارنج ... بهداد، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

خاطرات من و باباش...!

یه ماهه شدی گلم

1391/2/19 20:18
نویسنده : نانا
468 بازدید
اشتراک گذاری

شکوقه بهار نارنج یک ماهه ی من !!!!

چقدر خوشحالم که این یک ماه سخت و شیرین گذشت !!! من که فقط شیرینیهاش یادمه !! اصلا جز شیرینی چیزی نداشت !! باور کن ...

با اینکه همش دغدغه ی نافت و ختنه و خوابت و نخوابیدنت و دستهای سردت و زور زدنات و دلپیچت و اینا رو داشتم ... ولی بازم اعتراف میکنم که این یک ماه خیلی زود گذشت !!

یادش به خیر ... چقدر میترسیدم پوشکت رو عوض کنم ... چقدر میترسیدم لباست رو عوض کنم ... چقدر میترسیدم بغلت بگیرم ... آروغ گرفتنت که فشارم رو پس مینداخت !! از بس کوچولو بودی و من میترسیدم دستات و پاهات کنده بشه !! ولی الان دیگه نمیترسم ... اینقدر شجاع شدم که یه دستی بغلت میکنم و با یه دست دیگم غذا میخورم !!!!!!!! البته اگه مجبور باشم ...

وجودت زندگیمون رو عوض کرده ... یه چیزایی خوب شده و یه چیزایی هم به دلم نمیچسبه ... مثلا اینکه گاهی من و بابایی مجبوریم نوبتی غذا بخوریم !! و من اینو اصلا دوست ندارم ... ولی اینکه یه موجود کوچولو هست که هر دوساعت منتظرمه تا بغلش کنم رو دوووووست دارم ....

همه ی کارا و حرکاتت برام قشنگه ... اینکه موقع شیر خوردنت باید تمام حواسم بهت باشه تا شیرتو بخوری و بخاطر صداهای اطراف شیر خوردنت رو ول نکنی ... اینکه موقع شیر خوردن با تمام دقت به چشمای مامان نگاه میکنی و دلشو آب میکنی ... اینکه بیشتر از 10 دقیقه شیر نمیخوری !! ... اینکه بعد از شیر خوردن باید منتت رو بکشم تا یه آروغ کوچولو بزنی و من بگم جوووونم و جشن بگیرم !!!!!!! ... اینکه بعد از آروغت دوست داری تو بغل مامان بمونی تا خوابت بگیره ( این عادت مال همین هفته آخره ) ... اینکه از بیخوابی کلافه میشی و فقط دلت میخواد بری روی پای مامان و اینقدر در و دیوار رو نگاه کنی تا چشمات بسته بشه ... اینکه توی خواب اینقدر کش و قوس میای و از خودت صدا در میاری تا نذاری مامان هم یه چرت بزنه !! ... اینکه سر ساعت برا شیر خوردن بیدار میشی و دلت میخواد بی معطلی شیر بخوری و خدا نکنه یه کم معطل بشی ... اینکه موقع پوشک عوض کردن اینقدر دست وپا میزنی که نمیذاری مامانی ببینه چی به چیه !!! اینکه موقع بیداریت با صدای مامان چشمات رو گرد میکنی و لبات رو غنچه میکنی !! اینکه موقع آروغ گرفتن دلت میخواد گردن بگیری و همه جا رو نگاه کنی ... و یه عالمه کارای دلبرانه ی دیگه که مامانی عاشقش تک تکشونه و ازشون لذت میبره ...

خدایا ... ممنونم که همچین فرشته ای رو بهم هدیه دادی ...

دیشب خوب نخوابیدم ... تو خواب بودیا ... مامانی هر یه ساعت بیدار میشد و یه نگاه بهت مینداخت و دوباره به زور میخوابید ... تا ساعت 9 خوابیدیم ... بعدشم چون قرار بود امروز ببرمت خانه بهداشت برای قد و وزن بیدار شدیم و صبحانه خوردیم ... بعدشم با بابایی رفتیم ...

وزن 4.700 قد 54.5 دور سر 39 ...... بعدشم خانوم دکتر گفت چرا گذاشتی سرش این شکلی بشه !!! منم گفتم خیلی هم خوشگله ... اصلا مگه چشه !!!

 آخه عادت داری به پهلو خوابیدن و مامانی هم از ترس اینکه شیر رو بالا نیاری و نپره گلوت هیچ وقت طاق باز نمیخوابوندت ... بخاطر همین یه کم سرت داره بد فرم میشه ... البته اونم از بین میره ... چون هنوز نمیتونی خیلی سرت رو اینور و اونور کنی ...

 راستی تا امروز صبح هم حلقت سرجاش بودا .... با همون یه تیکه پوست خووووووب چسبیده سرجاش !!! محکم محکم ...

یه خبر دیگه اینکه مامان و بابای بابایی قرار شده بعد از چهل روزگیت بیان تهران .... اینو عمه 1 به بابایی گفته ... حالا نمیدونم  برای دلخوشی ما اینو گفته یا واقعا تصمیم دارن بیان ... ما هم تا 10 روز دیگه صبر میکنیم ...............................!!

این همه نوشتم تا فقط یه جمله بهت بگم : اولین ماهگرد زندگیت مبارک عشق کوچولوی من ....

دوستت دارم فرشته ی یک ماهه ی من

این عکس ماله یه شبیه که دلدرد داشتی و فقط دلت میخواست شیر بخوری ... خیلی بیتابی کردی منم پستونک دادم دهنت ... تو هم توی همون حالت بیتابی شروع کردی به خوردنش ... ولی روزای بعد اصلا دهن نزدی ...

این تنها عکست با پستونکه !! البته فعلا

ساعت 14 نوشت : حلقت افتاد ... در حالی که داشتم از خستگی و گرمای بیرون هلاک میشدم خواستم پوشکت رو عوض کنم که دیدم بعله ... حلقت افتاده ... تموم خستگیم در رفت ........................ توی روز دهم ختنه ..... مبارکه گلم ... انشالله دوماد بشی ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

سارینا
19 اردیبهشت 91 17:25
الهی فداش
مبارک باشه یک ماهگی گل پسرت
به سلامتی حلقش هم میفته بی خیال .........


قربونت عزیزم ...
سلامت باشید
آوين
20 اردیبهشت 91 1:07
بازم تبريك عزيزم يكماه از لمس بودنت گذشت شاه پسر


ممنونم عزیزم
مامان مانی جون
20 اردیبهشت 91 14:26
مبارک باشه هر دو تا مناسبتش
نگران سرش هم نباش بچه ها بعد از دو سالگی فرم ژنتیکی سرشون رو به دست میارن و این حالت ها از بین میره
یادته چقد مسخره ام میکردی
به همه چیم میخندیدی؟
بهم میگفتی تک خور
میگفتی بچه رو میزاری میری غذا میخوری
میگفتی بچه چه کار تو داره که میگی به کارام نمیرسم
حالا بکش
ههههههههههه
دیدی چه سخته؟
البته لذتش خیلی زیاده
چند ماه دیگه سه نفری میشینین و غذا میخورین
پیشا پیش ورود مهموناتون رو هم خوش آمد میگم


سلامت باشید ...

واقعا " ... چقدر خوشحال شدم با این حرفت ...
الان میگم ... همش از دست پسرت به این خوبی ناله میکنی ... ههههههههه
دلم ضعف میره واسه غذا خوردن بهداد ووووووی

منم میخوام براشون بنر نصب کنم !!!!!!!!!!!!
مامان گیلاس
20 اردیبهشت 91 17:29
سلام
مبارکه گل پسر هم یک ماهگی هم افتادن حلقه.
میبینید چقدر زود میگذره چشم به هم بزنید شده یک سال .من که دلم برای اون روزا تنگ شده.



سلام دوستم ...
سلامت باشید .. مرسی
خیلی زود داره میگذره ... ولی خوشحالم که روزای سختش داره تموم میشه !!
عسل
20 اردیبهشت 91 20:18
ای جوووووووووووونم این نی نی خییییلی نانازه
حق داری این جوجو دوستداشته باشی..من که عکساشومیبینم دوست دارم بخوررمش
الهی سلامت باشه زیر سایه پدر ومادرش


مرسی عزیزم ...
بوووووووووووس برای دیانا
آوين
21 اردیبهشت 91 12:05
دوست خوبم نارينه عزيزم روزت پيشاپيش مبارك امسال روز مادر برات يه مزه ديگه داره پس يادت نره براي همه منتظر ها با اون دل پاكت دعا كني


ممنونم نازنین ... واقعا هم برام لذت بخشه امسال ...
خدا میدونه که توی لحظه های شیر دادن به بهداد فقط دارم برای منتظرا دعا میکنم که انشالله همچین لحظه هایی رو تجربه کنن
خاله ي اميرعلي
21 اردیبهشت 91 22:24
سلام
لحظه اي مكث نما...
نرود دلخوشي از عمق وجودت هرگز
الهي خاله الهه فداش بشه
مباركه هم افتادن حلقه هم يك ماهگيش...انشالاه روزي برسه يك سالگيشو تبريك بگيم
بس آقا بهدادي بيخيال حلقه هه شد
عكسشو ميبينم كلي دلم باز ميشه هزار ماشالاه
راستي عكس بهداد جونو مامان النازم ديد كلي قربون صدقش رفت بخدا ميگه خيلي نانازه


سلام عزیزم ..
سلامت باشید ...
انشالله برسه یکسالگی و 10 سالگی همه ی نینی ها

ایشون لطف دارن ... بگو یه دختر بیاره بگیریمش برا بهداد
مامان روشا
22 اردیبهشت 91 10:35
در زیباترین واژه بر لبان آدمی واژه مادر است.
زیباترین خطاب مادر جان است.
مادر واژه ایست سرشار از امید و عشق.
واژه ای شیرین و مهربان كه از ژرفای جان بر می آید
روزت مبارك مادر


سپاسگذارم
مامان مانی جون
22 اردیبهشت 91 15:39
روزت مبارک مامان نانا


مرسی دوستم
عسل
22 اردیبهشت 91 16:48
واییییییییییییییییییی یک ماهگیت مبارکککککککککک
میبینی داری یه مامان واقعی می شی ها
راستی اگه میخوای پستونک بخوره باید روزی یه بار بهش بدی چون دیانا هم دوماهی میگرفت بعد دیگه ندادم نگرفتتتت

خوشحالم که حلقه اش هم افتاده و اقای حسابی شده
می بوسمت انگشتای کوچولوشوووووووووو که یه روز این دوربینو میگیره و نمی زاره مامانش راحت ازش عکس بندازه


سلامت باشی ...
ممنون
ظریفه
23 اردیبهشت 91 14:57
عزیزم خدا برات حفظش نه.

یه پیشنهاد: اگه دوست داشتی یکم فونت نوشته هاتو بزرگتر کن خوندنش سخت نباشه.

روزت مبارک


ممنونم دوستم ...
به روی چشمم .. بزرگتر مینویسم
سفانه
23 اردیبهشت 91 15:26
ااااااااااای جانم مبارک باشه ختنه گل پسرت خانومی.... الهی به سلامتی و دلخوشی... ایشالله دوماد شدنش... خیلی خوب کردی که زود ختنش کردی... تا کوچیکه متوجه نمیشه... بازم مبارکتون باشه...


سلامت باشی عزیزم ...
الان که خوب خوب شده میگم کاش زودتر از اینا انجامش میدادم ... ههههههه