یادداشتی دیگر !
شکوفه ی کوچولوی بهار نارنج
اول از همه درباره پست قبل بگم که خوابالو بودنت فقط برای همون یه روز بود !!! تا ساعت 8 شب خواب بودی .. بعدش مامان بزرگ زنگ زد و همراه دایی 2 و زندایی و اناهیتا اومدن پیشمون ... تو هم بیدار شدی و خوابت شد مثل قبلا !! یعنی تا 2 شب بیدار بودی و بعدش هم لالا کردی ... !!!! البته این دو روز یه مزیتی برا من داشت ... اینکه خداروشکر موقعی که خوابت بیاد خودت میخوابی و برای روپا رفتن غرغر نمیکنی !! البته یه وقتایی بابایی بهت حال میده و میزارتت رو پاش !!!! و مامانی رو حسابی حرص میده
روز دوشنبه هم زیاد خوابیدی و مامان رو حسابی نگران کردی ... چون همش فکر میکردم که نکنه مریض شدی !!! چون خودم بیخال بودم و همه ی تنم درد میکرد و دوست داشتم ولو بشم ... و تو هم همینطور بودی ... آخرشم کار به تب سنج و مطالعه ی مقالات مختلف درباره سرماخوردگی شیرخواران و اینا کشید !!! و بابایی هم کلی دعوام کرد که چرا تو اینجوری هستی و میخوای به زور بچه رو مریض کنی !!!
روز سه شنبه سرحال از خواب بیدار شدی ... خاله 1 همراه دختراش اومدن و خاله بردتت حموم ... وای که مثل بلور شده بودی از تمییزی ! بعدشم که مثل همیشه یه چند ساعتی خوابیدی و حسابی لذت بردی ... بعدشم تا صبح چند باری نم دادی !! البته این نشونه ی اینه که پوشکت برات کوچیک شده و باید یه سایز بریم بالاتر ... سایز بزرگترت خیلی بزرگه و توی شلوارات جا نمیشه !!!!!!!! هههههههههههه ... تازشم این بلوز شلوارت که تو عکسه دیگه برات تنگه ... مخصوصا از ناحیه ی شکم !!!
امروزم که خوبیم ... مثل همیشه ... کارامونو کردیم ... شما لالا ... بابایی هم لالا ... مامانی هم برا اینکه ناهار نپزه خودش رو مشغول وبلاگ کرده !!!!!!!!!!! ووووووووووووی که چقدر تنبل شدم !!
میبوسمت فرشته ی بلوری مامان