یادداشت 41 مامانی
دلبندم
دلم میخواست این یادداشت رو وقتی بنویسم که از بودنت مطمئن میشم ...
امروز بابایی قبول نکرد که بریم آز بدیم ... میگه به وقتش میفهمیم ... دل گنده شده !!! شایدم میترسه ... نمیدونم ... به هر حال من همچنان بدون علائم هستم ... یا دارم مقاله میسرچم ... یا دارم با انگشتام حساب کتاب میکنم ...!!
وااای که چقدر دلم میخواد این دو روز هم زود تموم بشه تا برم آز بدم ... البته هنوزم دو دلم ... شایدم تا اون وقت پری بیاد
فقط دلم میخواد این چند روز بگذره ...
چشم انتظاری خیلی سخته مامانی
بوس بوس
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی