شکوفه ی بهار نارنج ... بهدادشکوفه ی بهار نارنج ... بهداد، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

خاطرات من و باباش...!

یادداشت 5 مامانی

1389/11/10 1:10
نویسنده : نانا
347 بازدید
اشتراک گذاری

قند و عسل مامان

امروز دختر عمه رفت شهرشون

خیلی خوش گذشت این چند روز ... مامانی از تنهایی دراومد

البته امروز چون میخواست بره من یه کم نقش مامانا رو بازی کردم و چند تا نصیحت آبدار تو گوشش خوندم ....

تمرین خوبی بود !!!! باید از همین الان یاد بگیرم فرزند پروری رو !!

قربونت برم ... مامان و بابا از فردا یه کم سرشون شلوغه

میخوام بریم پیشواز عید ... کلی کار داریم

الان وقتشه...آخه میدونیکه ... قراره اتفاقای مهمی برامون بیافته .... 

قربون بابایی مهربونت برم که مرخصی گرفته تا باهم کارارو انجام بدیم 

فردا قراره بابایی آکروبات انجام بده !!!!!!!!!  (نخند )

چون چارپایه نداریم میخواد بره بالای مبل تا پرده هارو دربیاره !!!!! 

امشب کلی دعواش کردم ... که خطرناکه و اصلا نمیخواد و ولش کن و ....

حالا ببینیم تا فردا چی میشه

قده هزار تا بوس میبوسمت عزیزکم 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)