یادداشت 1 مامانی
عزیز دلم ... امروز از صبح با باباییت بودم کلی خوش گذروندیم ... جات خالی یه سرم رفتیم خونه مامان بزرگ ... رفته بود قم زیارت ... کلی سوهان خوردم ...الانم دندونم درد گرفته ولی خیلی خوشمزه بودن خداروشکر امروز باباییت هم سرحال بود و هم خوشحال ... بابت همون 50٪ استرسی که داشت !!!! امروز فهمیدم مرضیه باردار شده ... خداروشکر ... آخه اونم مشکل مامانی رو داشت نی نیش ۲۴ شهریور میاد پیشش .... همون تاریخی که مامانی دلش میخواست تو بیای پیشش ... یه کمی دلم گرفت ولی بیشتر خوشحالم باباییت بهم گفت ... همه چیزو اول برای بقیه بخواه تا خدا به تو هم بده حرفش به دلم نشست و الان فقط خوشحالم برای مرضیه پیغام من...
نویسنده :
نانا
1:16